تعطیلات و شنتیا
سلام من با ننه جون و خاله خانم اینا رفتیم مسافرت دیدن فک و فامیل . جای همه خیلی خالی حسابی خوش گذشت . مخصوصاً با ÷سر خاله کاوه که از من کوچولوتره همش موهاشو میکشیدم آخه اون از من کوچیکتره و موهاش از من بلندتره . شکوفا هم بود دختر عمم حسابی خوش گذشت .شما هم حتماً مسافرت برید. خدافظ
نویسنده :
آقام
1:05
آغاز نشستن
سلام به همه چند روز مونده به اینکه ٧ ماه از زمینی بودنم بگذره ، نشستن رو براي اولين بار تجربه كردم . چه حسي ، مثل آدم بزرگا ، البته هنوز مونده تا بتونم كامل تعادلمو حفظ كنم .ننه جونم دور تا دورمو بالش ميزاره كه يهو نيفتم . آقا و ننه جونم از اين كه من ميشينم خيلي لذت ميبرن و همش منو تشويق مي كنن ، منم ازشون ممنونم كه اينقدر منو دوست دارن
نویسنده :
آقام
11:50
آقا شنتیادوست داشتنی تر از همیشه
مترو سواری
سلام امروز اولین باری بود که تو این شش ماهی که از تو دنیا بودنم میگذره با ننه جون و عمه جونم سوار مترو شدم خیلی با مزه بود از خنکی داشتم یخ میزدم آخه هوا ی بیرون خیلی گرمه داشتیم میرفتیم پیش مامان بزرگ مهمونی .مترو چقدر شلوغه ننم میگه به خاطر نمایشگاهه کتابه آخه اینروزا نمایشگاه کتاب داره برگزار میشه و خیلی از آدما میرن کتاب میخرن و بعدش اونو نمی خونن. شاد باشید.
نویسنده :
آقام
23:17